تابان جونتابان جون، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره

باران جون

ادامه ی مطلب...

آن روز بعضی از بچه های کلاسمان از خلیل عقاب امضا گرفتند.اما من نه!خیلی ناراحت شدم که نتونستم ازش امضا بگیرم... اون روز به ما گفتن که اگر شب هم بیایید برنامه های بهتری هست.چون الان برنامه ها مخصوص بچه هاست اما شب برنامه ها خیلی مهیج تره.اما به نظر من که دروغ میگن.فقط الکی برای این که ما بازم بیایم و کاسبی کنن میگن.راستی ببخشید که کم مطلب مینویسم.آخه الان که مدرسه ها شروع شده دیگه غیر از پنج شنبه ها و جمعه ها به اینترنت نمیرم.چند وقت بعد براتون یه نظرسنجی هم میذارم.بای! ...
18 مهر 1392

خلیل عقاب

امر.ز ما از طرف مدرسه به سیرک خلیل عقاب رفتیم.خیلی خوش گذشت.من با خودم یک ساندویچ کراکف برده بودم که بخورم.به به!خیلی خوش مزه بود.با پفیلا و پفک و چیپس و پاستیل و پسته و گردو و ...خلاصه اگه بخام همشو بگم تا صبح طول میکشه.خیلی باحال بود.اما متاسفانه الان باید برم و نمیتونم بیشتر توضیح بدم.بعدا براتون ادامه اش را می نویسم.تا دفعه ی بعد بای!
17 مهر 1392

من بدبخت

دیروز معلم ما یه جلسه گذاشت تا با مادرامون بیشتر اشنا بشه.میدونین چی گفت؟گفت که اصلا به هیچ وجه نباید از مادر و پدرتان در ریاضی کمک بگیرید. وای!من بدبخت میشم.چون همیشه بابام بهم تو ریاضی کمک می کرد.بابام ریاضیش خیلی خوبه.فکر نکنید من از اون بچه تنبلام که همه چیو از مامان و باباشون میپرسن! یک دلیل دیگه هم داره که از این موضوع ناراحتم.اگه حتی یک سوال را هم ننویسم نمره ی منفی میگیرم و اگه نمره های منفی به دو تا برسه بار سوم از نمره ی انظباطم کم میکنند!من چه قدر بدبختم. ...
11 مهر 1392

روز اول مدرسه

امروز اول مهر است.من كلاس ششمي هستم.با توجه به چيزي كه معلممان گفت درسها براي من سخت نيست.چون او گفت رياضي و اجتماعي سخت است و اين دو درس هم براي من راحت است.درسهايي كه براي من سخت است علوم و جغرافي است.ما امسال دو كتاب جديد گرفتيم.يكي به نام تفكر و پژوهش و ديگري به نام كار و فناوري.فاميلي معلم ما حسيني است.خدا رو شكر هم مهربان است و هم مشق كم مي دهد.خلاصه احساس مي كنم امسال خيلي سخت نيست.البته اميدوارم كه حدسم درست از آب در بيايد.مادرم هم به من قول داده كه اگر امتهان ميان ترمم را خوب بدهم برايم تبلت ميخرد! آخ جون!فكر كنم امسال سال شانس من است.يوهو... ...
11 مهر 1392

مدرسه ی شبانه روزی

ادامه مارکوس می فهمد که کامیلو هم در دزدیدن و مخفی کردن مادرش دست دارد.در مدرسه بیماری عجیبی پخش می شود و عده ی زیادی را می کشد.مثلا السا و آملیا و ...این بیماری مسری طوری است که اگر به آن مبتلا شوید شما را پس از یک یا دو روز می کشد. ربکا و فرمین به دنبال پادزهر این بیماری می روند. اولین و پاولا با هم قهر می شوند.چون اولین لوکاس را دوست دارد اما لوکاس می گوید که از پاولا خوشش می اید!!!و در آخر هکتور به کمک ایرنه می رود و او را به مدرسه می آورد و مارکوس و پاولا و ساموعل مادرشان را دوباره می بینند و متوجه می شوند که هکتور عمویشان است. ...
23 شهريور 1392

بهترین هفته ی من در تابستان

دیروز بعد از ظهر به طیما زنگ زدم.مادر و پدرم به من قول داده بودند که قبل از شروع مدرسه ها او به خانمان بیاید  چند روزی این جا بماند.من هم به او زنگ زدم و قرار شد که شنبه به خانمان بیاید و تا سه شنبه بماند. خیلی دلم برای او تنگ شده.تازه فردا شب هم می خواهیم به خانه ی دخترخاله ی من برویم.دوستم آوین هم می آید.او هم یکی از دوستان صمیمی من است.تابان هم خیلی خوش حال است چون دوست او (دانیال) هم به ان جا می آید و می تواند با او بازی کند.البته دانیال کلاس اولی است اما تابان و او دوستان خوبی هستند.جمعه هم دوستان پدرم به خانمان می ایند.روز بعدش هم به استخر می رویم و خلاصه این  بهترین هفته ی عمرم است.
22 شهريور 1392

مدرسه ی شبانه روزی

سلام به همه ی علاقه مندان به سریال مدرسه ی شبانه روزی.این سریال اسپانیایی اکنون در جم تی وی از شنبه تا پنج شنبه ساعت 7 شب پخش می شود.تکرار این سریال هم ساعت نه صبح پخش می شود.   در قسمت های آخر این سریال روکه که بعدا معلوم می شود جاسوس است کارولینا را به قتل می رساند البته کمی بعد خودش هم می میرد. پدر مارکوس کشته می شود.آملیا می میرد و معلوم می شود که پدربزرگ مارکوس زنده است. ایوان می فهمد که ماریا مادر واقعی اوست و به مرور زمان با او رابطه ی خوبی را آغاز می کند و مارکوس قسم می خورد که انتقام کارولینا و مادر و پدرش را بگیرد...ادامه ی این مطلب را در روز های آینده خواهم نوشت. ادامه دارد...
20 شهريور 1392

تابان

سلام.قبلا گفته بودم که یک خواهر دارم.اسم او هم تابان است.اینم دو تا عکس از تابان خانوم. ...
13 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران جون می باشد