روز های عالی
دیشب وقتی از کلاس آمدم و شامم را خوردم آماده ی خواب شده بودم که شوهر خاله ام زنگ زد و گفت که فردا تعطیل است پدرم به اتاقم امد و این خبر را به من داد.خیلی خوش شانس بودم چون یکی از درس هایی را که باید میخواندیم خوب بلد نبودم و یک روز اضافه وقت داشتم تا بخوانم .امروز هم در اخبار شنیدم که فردا و پس فردا هم تعطیل است. این یعنی یک هفته استراحت مطلق! آخ جونننننننننن!!! ...